نیمه دوم زندگی یک زن

ساخت وبلاگ
 بیست سی سال پیش مثل این روزا خونه ها پر میشد از زنبور .نیش نمیزدن. اما صدای وزوز قشنگی میدادن. این زنبورا واسه گلای بیدمشک جمع میشدن. اکثر خونه ها حیاط داشتن. تنها دو تا ساختمون دو سه طبقه تو شهر وجود داشت . یکیش اداره ی دادگستری بود. یکیشم یه ساختمون آموزشی بود که توش کلاسای تقویتی و زبان برگزار میشد. تو کوچه پس کوچه های شهر که راه میرفتی نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 13:22

تو ماشین کنار دستم نشسته. گاهگاهی صدای موزیکو  زیاد میکنه. بهش یاداوری میکنم که صداشو کم کن . همه دارن نیگا میکنن. بزور صداشو کم میکنه. دستشو میذاره رو دکمه ی بالابر شیشه. شیشه بالا پایین میشه. بهش تذکر میدم نکن. این دفعه با تحکم باهاش حرف میزنم.قشنگ معلومه بی حوصله و کلافه است. خیابونا اینقدر شلوغه که لااقل چارتا چراغ قرمز طول میکشه برای رد شدن نیمه دوم زندگی یک زن...
ما را در سایت نیمه دوم زندگی یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : animehdovomd بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 13:22